معینمعین، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

عشق مامی و پاپا

53 از دست تو پسر

سلام فنقلی من   تا میام بگم چقدر بزرگ شدی میبینم وووی این که مرد خونه شده.. کارات خنده دار شده... هرکی میخواد بره بیرون و لباس بیرونی پوشیده... میری پاچه شلوارش رو میگیری و ول کنش هم نیستی... هزچی روی زمین میبینی رو میخوری .... در کابینت رو باز میکنی و و کشو لباسا باز میکنی.... قاشق میکنی توی دهانت  و خیلی بامزه ای.... و خطرناک ترین کارت اینه که سیم برق رو با 4 تا دندونات میگیری و وقتی دیدی سیم به پریز وصله میری  و اویزون برق میشی که از پریز جداش کنی...  گوشی تلفن رو میزاری پشت سرت و حرف میزنی انگار... دکمه قطع و وصل تلفن رو هی فشار میدی و هی ول میکنی... و اما بامزه ترین کارت اینه که اگه در اتاقی بسته ...
16 آبان 1392

52 زندگی یعنی تو

سلام پسر عزیزم   روزهایم با تو رنگین تر شده و نوای تو کالبد وجودم را  فرا گرفته... از تو می اموزم.. نه خسته میشوی و نه عصبانی.... شادی و از نابود کردن وسایل اطرافت لذت میبری...  و من می اموزم... انسانیت را که حواله همه میکنی و ان لبخندت به پهنای صورتت... و من میاموزم ... و من میاموزم... و   پ و:هزاران حرف نگفته در سینه دارم ... صدای ماما و بابای تو این روزها مرا سرمست میکند معشوق  من
14 آبان 1392

50دندونی

سلام جیگرم..   بعد از 4 شب بی خوابی خودت و منو بابا بلاخره دندون بالا سمت چپت در اومد و الان خوابیدی توی رخت و خواب ، خونه مادر جون   مبارکت باشه... خستگی از تنم در رفت...   پ و: عاشقتم... حتی با این کمر درد و بی خوابی های شبانم
8 آبان 1392

49نینی کوچولو ایستاد

سلام پسمل زبلم دیشب پشتی رو گرفتی و ایستادی... بعد دوتا دستاتو رها کردی و بعد از ١ ثانیه نشستی امروز صبح هم بابا گفت همین کارو کردی... فداااات
4 آبان 1392
1